حال خوب یعنی #یک_جرعه_کتاب
آیدای من..!
اگر میخواهی پیروز بشوم، به من لبخند بزن. سکوت غمآلود تو برای من با تاریکی مرگ برابر است.
به جان تو دست و دلم میلرزد، خودم را فراموش میکنم و به یادم میآید که در دنیا هیچچیز ندارم.
بدبخت سرگردانی هستم که نتوانستهام امید به پیروزی را حتی در دل بزرگ و قدرتمند آیدای خودم به وجود آرم...
لبان بیلبخند تو،آیدا..!
لبان بیلبخند تو پیروزی بدبختی است بر وجود من.
بگذار من به بدبختی پیروز بشوم.
لبخندت را فراموش مکن آیدا،
لبخندت را فراموش مکن ...☘️
مثل خون در رگهای من| احمد شاملو
حال خوب یعنی #یک_جرعه_کتاب
آیدای کوچولوی من!
آنقدر دوستت دارم که گاهی از وحشت به لرزه میافتم! زندگی من دیگر چیزی به جز تو نیست. خودِ من هم دیگر چیزی به جز خود تو نیستم.☘️
چهرهات تمام زندگی مرا در آینهی واقعیت منعکس میکند و این واقعیت آنقدر عظیم است که به افسانه میماند!
تو را دوست دارم؛ و این دوست داشتن، حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته میکند.
همهی شادیهایم در یک لبخندِ تو خلاصه میشود؛ و کافی است که تو قیافه ناشادی بگیری تا من همهی شادیها و خوشبختیهای دنیا را در خطوط درهم فشردهی آن چهرهای که خدا میداند چقدر دوستش میدارم گم کنم...☘️
۲۹ شهریور ۱۳۴۱
از نامه های احمد شاملو به آیدا | مثل خون در رگهای من